سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این پست را به قید و نقش آن در جمله اختصاص دادم و در پست بعدی در مورد ضمیر و حرف بحث خواهیم کرد .
همه میدانیم که سال تحصیلی فردا شروع می شود و باید به درس و مدرسه بیشتر بپردازم فلذا تصمیم گرفتم در پستهای بعدی موضوعات و مطالب درسی را در وبلاگ بنویسم تا هم تمرینی برای خودم باشد و هم یادآوری بر آموخته های قبلی شما دوستان عزیزم باشد .
آثار و برکات آیةالکرسی:
امام صادق(ع) به بعضی از یارانش فرمود: آیا شما را به اسم اعظم خداوند آگاه نگردانم؟ گفتند: بلی!   فرمودند: سوره حمد قل هو الله احد و آیة الکرسی و انا انزلناه را بخوان،سپس رو به قبله کن و هر چه دوست داشتی دعا کن.
____________________________________________________________

قید
قید کلمه اى است که معمولا فعل و گاه کلمات دیگر را به مفهومى مقیّد مى سازد و به این ترتیب، در باره آن توضیح مى دهد.
قید، بر خلاف انواع دیگر کلمه، از طرفى نوع است و از طرفى نقش. آن جا که به جایگاه صرفى کلمه نظر داریم، آن را از نوع قید مى نامیم و آن جا که به جایگاه نحوى مى نگریم، آن را داراى نقش قید مى دانیم.
قید داراى ساخت یا ساخت هاى ویژه نیست. البتّه مى توان گفت که واژه هاى عربى تنوین دار معمولا در زبان ما قید هستند.اگر ما مطلقاً مطابق فضیلت رفتار کنیم، اجباراً دستور عقل را به کار برده ایم.
نکته نگارشى: در نوشته هاى امروز، بهتر است تا جایى که مى توانیم، از کاربرد قیدهاى تنوین دار خوددارى کنیم. البته برخلاف پندار برخى، استفاده از قیدهاى عربى تنوین دار نادرست نیست. آنچه نادرست است، افزودنِ تنوین به واژه هاى فارسى است.
ساختمان قید
ساده

 

قیدی که یک واژ بیشتر نیست و نمی توان آنرا به جزء های معنی داری تقسیم کرد. پیرمرد ،آهسته به راه افتاد.(آهسته)
مرکّب

 

داراى چند جزء معنى دار یا ترکیبى از اجزاى معنى دار ومعنى ساز که همراه با هم یک مفهوم دارند. هرروز به کتابخانه میروم. (هرروز)
اقسام قید از لحاظ نقش
مختص

 

قیدى که همواره نقش قیدى دارد و نقش دیگری را نمی پذیرد: البتّه، خوشبختانه، هرگز. اوهرگز دروغ نمی گوید.(هرگز)
مشترک

 

بعضی از اسمها یا صفتها یا کلمات دیگر گاهی در جمله نقش قیدی می پذیرند: خوب، تند، صبح. احمد شب به خانه برگشت.(شب اسم است که نقش قید زمان دارد.)
اقسام قید از لحاظ معنى و کارکرد
1- زمان: امروز، در آن هنگام....
2- مکان: این جا، آنجا....
3- مقدار: یک کیلو، بسیار، کم ،زیاد...
4- حالت: آهسته، گریان،نالان....
5- نفى: هرگز،اصلا، هیچ، نه...
6- استثنا: مگر، جز، وگرنه، غیر....
7- تأکید: آرى، بى گمان، بلکه، راستى، ناچار، هرآینه، بى چون و چرا....
8- کیفیت: خوب، به آرامی....
9- استفهام: براى چه، آیا، چون، کى، چرا، چطور، چگونه....
10- تاسف:افسوس ، متاسفانه....
11- تعجب: چه عجب، عجبا...
12- شک و تردید:شاید...

تاریخ ارسال 31/6/1386


نوشته شده در  جمعه 89/3/21ساعت  1:59 عصر  توسط مهدی کریمی 
  نظرات دیگران()

این پست در مورد صفت(در دستور زبان فارسی)است .بنده سعی می کنم که در سه پست به این آموزش دستور زبان فارسی پایان ببخشم.
1.آثار وبرکات آیة الکرسی :جلوگیری از فلج(سکته)
امام سجاد (ع)می فرماید:هر کس آیةالکرسی را هنگام خواب بخواند،از فلج شدن نترسد وخداوند پنجاه هزار ملک مأمور می کند که تا صبح از او محافظت نمایندزیرا در آن پنجاه کلمه است ودر هر کلمه اش پنجاه برکت و نیز برای هر چیزی بلندی است و بلندی آیةالکرسی است(1).
توضیح:
شاید یکی از علل فلج شدن در هنگام خواب این است که گاهی در خواب سکته بر انسان عارض می شود و بر اثر همین پدیده،یا جان خود را از دست می دهد و یا عضوی از بدنش از کار افتاده و فلج می شود.
1- اعلام الدین،ص369. 
صفت
صفت کلمه یا گروهی از کلمات است که قبل یا بعد از اسم مى آید ،و آن را با ویژگى یا مفهومى همراه مى کند و درباره آن توضیح می دهد.

صفت هاى پیشین، پیش از اسم مى آیند و صفت هاى پسین، پس از اسم. هر گاه صفت به جاى اسم بنشیند، کارکرد اسم را پیدا مى کند:مثال:«آیا هنوز ریزش باران بر گونه هایت، تو را شاداب مى کند؟»
اسمى که پیش یا پس از صفت قرار مى گیرد و صفت، ویژگى آن را بیان مى کند، موصوف نام دارد.

انواع صفت از نظر مفهوم
صفت بیانى

صفت بیانى ویژگى اسم را از نظر چگونگی و خصوصیات نشان مى دهد
و انواع آن عبارتند از: ساده، فاعلى، مفعولى، نسبى، لیاقت
صفت بیانی ساده

صفت بیانى ساده تنها بر چگونگى موصوف دلالت مى کند:
هوای خوب/ اتاق گرم

صفت فاعلی

صفت فاعلى نشان مى دهد که موصوف کننده کارى است
; و ساخت هایى دارد از این قبیل:
ـ بن مضارع + ـَ نده: گوینده/گیرنده
ـ بن مضارع + آن: دعاگویان / گریان. این ساخت را صفت حالیّه نیز مى نامند، زیرا بر گذرا بودنِ وصف دلالت مى کند.
ـ بن مضارع + آ: شنوا / دانا. این ساخت برابر است با صفت مشبّهه در عربى و معمولا پایدارىِ وصف را مى رساند.
ـ بن ماضى + آر: خواستار/ خریدار.
ـ بن ماضى یا بن مضارع یا اسم + گار: آفریدگار/ پرهیزگار/ یادگار.
ـ بن ماضى یا بن مضارع یا اسم + گر: رُفتگر/ توانگر.
-اسم یا بن فعل یا ساخت امر+کار:ستمکار / طلبکار

صفت مفعولی
صفت مفعولى نشان مى دهد که موصوفْ مفعول است.
ساخت این صفت چنین است:
بن ماضى + هاى غیر ملفوظ + شده :گرفته شده/نوشته شده.
صفت نسبی

صفت نسبى موصوف خود را به عناصرى مثل مکان نسبت مى دهد
. تابعیّت ها و بسیارى از نام هاى خانوادگى به همین گونه بیان مى شوند: رضایى، ایرانى.
ساخت صفت نسبى معمولا چنین است:

- اسم + ى یا ین یا ینه یا هاى غیر ملفوظ یا آنه: زرهى، سیمین، زرینه، بهاره، مردانه.
- اسم عربى + آنى: روحانى، ربّانى.
توجه:در تشخیص اقسام صفت، نباید تنها به ساخت نظر داشت، بلکه معنى را نیز باید در نظر گرفت; زیرا برخى از ساخت ها مشترکند. مثلا گرفتار با آن که ساخت صفت فاعلى دارد، از لحاظ معنا صفت مفعولى است.
صفت لیاقت

صفتی است که شایستگی و قابلیت موصوف را می رساند.
-مصدر +ی: خوردنی/ پوشیدنی.
درجه هاى صفت بیانى:

1. صفت مطلق : بدون سنجش با دیگری ، حالت و چگونگی موصوف را بیان می کند.مثل:خوب / بزرگ.
2. صفت برتر (= تفضیلى):این صفت نشان مى دهد که موصوف در داشتن یک ویژگى، از موصوف یا موصوف هاى مورد سنجش ـ و نه همه موصوف هاى دایره بحث ـ برتر است. نشانه این صفت، تر است که پس از صفت می آید.مثل:خوبتر / بزرگتر.
3 .صفت برترین (= عالى): این صفت نشان مى دهد که موصوف در داشتن یک ویژگى، از همه موصوف هاى دایره بحث برتر است. نشانه این صفت ترین است که بعد از صفت مى آید.مثل: خوبترین /بزرگترین.
صفت شمارشى

 

صفت شمارشى صفتى است که شماره و تعداد موصوف را نشان می دهد. این صفت دوگونه دارد: ساده، ترتیبى
صفت شمارشى ساده

تنها تعداد موصوف را بیان مى کند: یک/.....بیست....
صفت شمارشى ترتیبى

 ترتیب و جایگاه قرار گرفتن موصوف را نشان مى دهد و ساخت آن چنین است:صفت ساده + ـُ م یا ـُ مین: اولین / ششمین این صفت معمولا پیش از موصوف و گاه پس از آن مى آید
صفت اشاره

صفت اشاره صفتى است که موصوف را مورد اشاره قرار مى دهد:
این، آن، همین، همان، چنین، چنان، این قدر، این گونه.این صفت نیز باید همانند دیگر صفات همراه با موصوف بیاید تا صفت نام گیرد. در این مورد، اگر کلمات مزبور با موصوف همراه نشوند، ضمیر اشاره اند. این صفت معمولا پیش از موصوف قرار مى گیرد."این گل را از آن باغ چیدم."
صفت پرسشى

صفت پرسشى صفتى است که سؤالى را درباره موصوف خود مطرح می کند
چه، کدام، چگونه، چند، چندمین.این صفت معمولا پیش از موصوف مى آید:اهواز چگونه شهری است؟
صفت مبهم

صفت مبهم صفتى است که یک ویژگى موصوف را به طور نامعیّن نشان مى دهد:
چند، بعضى، فلانى، هر، همه، دیگر، هیچ ،هر همه ، دیگر.این صفت معمولا پیش از موصوف قرار مى گیرد:"حمید امروز چندین کتاب خرید."
صفت تعجّبى
صفت تعجّبى صفتى است که نشانگر شگفتى گوینده درباره موصوف است: چه، چگونه، چقدر. این صفت پیش از موصوف مى آید."چه گل زیبایی!"
انواع صفت از نظر ساخت
ساده

صفتى که قابل تقسیم به «جزءهاى معنى دار» یا «جزءهاى معنى دار و معنى ساز» نباشد.
بزرگ / کوچک / خوب.
مرکّب

صفتى که از چند جزء معنى دار یا چند جزء معنى دار و معنى ساز ترکیب شده باشد.
مثل: سنگدل، ششم، (شش + ـُ م) / بخرد (بـ + خرد)/ خوبروی"(خوب+روی)برخى از پسوندهاى سازنده صفت مرکّب از این قرارند: سان، آسا، گونه، گون، فام، دیس، وَش، سار، مان، سیر، بار، وار.
گروه وصفى

صفتى که از یک هسته و یک یا چند وابسته ساخته شده باشد.
مثل: نان به نرخ روزخور/ خوش آب و رنگ/ از جان گذشته.
نکته هایى در باره کاربرد صفت:
1. معمولا میان موصوف و صفت کسره مى آید. امّا گاه این کسره حذف مى شود: پدرْبزرگ، آدمْ آهنى.
2. صفت پسین گاه پیش از موصوف مى آید: پیرْمرد، زیبا گل.

تاریخ ارسال 11/6/1386


نوشته شده در  جمعه 89/3/21ساعت  1:58 عصر  توسط مهدی کریمی 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پیامی آورده اند - شهدای غواص می گویند ماهم تحریم بودیم ولی تسلیم
ولادت امیرالمومنین علی(ع) مبارک باد
کمپین من یمنی هستم
راهکارهای بازنشر نامه امام خامنه ای از دید مدیرپاونا
راهکارهای بازنشر نامه امام خامنه ای از دید مدیرپاونا
نامه امام خامنه ای به جوانان اروپا و آمریکای شمالی Letter4u
کمپین من محمد(ص) را دوست دارم
بیست جمله طلایی راجع به «9 دی» و «فتنه»
لبیک یا خامنه ای - 9 دی
شهادت حضرت رسول(ص) و امام حسن(ع)
دو اقدام خصمانه کنگره آمریکا علیه ایران همزمان با مذاکرات حساس و
ولادت امام رضا(ع)
نقش قید در جمله
صفت در دستور زبان فارسی
میلاد نور مبارکباد
[همه عناوین(20)]